گرفتم بعد عمری مدرکی چند!
و اینجانب شدم حالا مهندس
ندانستم که ریزد از چپ و راست !
ز پایین و از آن بالا مهندس
غضنفر: گاری اش را هول نمیداد!
د ِ یالا هول بده یالا مهندس
تقی هم چونه میزد کنج بازار!
نمیی ارزه واسم والا مهندس
***
به مرد قهوه چی میگفت اصغر!
دو تا چایی قند پهلو مهندس
شنیدم کودکی میگفت در ده!
به مردی با چپق خالو مهندس
ز جنب دکه ای بگذشت مردی!
صدا آمد " آب آلبالو مهندس "
خلاصه میخورد خون جماعت!
همیشه بدتر از زالو مهندس
***
شنیدم با تشر میگفت معمار!
به آن وردست حمالش مهندس
همین مانده که از فردا بگویند!
به گوساله و امثالش مهندس
یهو یاد سکینه کردم ای داد!
فدای آن لب و خالش مهندس
شنیدم که عمل کرده دماغش
خبر داری از احوالش مهندس؟!
***
شنیدم بعد تنظیمات بینی!
بهش میگن همه خانوم مهندس
شنیدم بچه زاییده دوباره
بگو هشتا کمه خانوم مهندس!؟
...
سرترو درد آوردم من مهندس !
سخن از هر دری اومد مهندس
یکی سیگار میخواد اون سمت دکه !
برو که مشتری اومد مهندس
من گور خویش می کنم اندر خویش
چندان که یادت از دل برخیزد
یا اشک ها که ریخت به پایت، باز
خواهد به پای یار دگر ریزد!
در انتظار بازپسین روزم
وز قول رفته، روی نمی پیچم.
از حال غیر رنج نبردم سود
ز آینده نیز، آه که من هیچم.
بگذار ای امید عبث، یک بار
بر آستان مرگ نیاز آرم
باشد که آن گذشتۀ شیرین را
بار دگر به سوی تو باز آرم
#شعر بازگشت از دفتر هوای تازه#